خانه کاغذی، داستان زندگی زنی به نام بلوما لنون است که استاد رشته ادبیات زبان انگلیسی است. بلوما روزی هنگام عبور از خیابان، و در حال خواندن شعری از امیلی دیکنسون، با ماشینی تصادف می کند. داستان از این جا وارد زندگی دیگران می شود. شخصیت اصلی داستان به نام کارلوس بروئر، به طور جنون آمیزی عاشق کتاب است.
داستان در حقیقت، در مورد یک شیدای کتاب است. کسی که تمام داستان حول محور او می چرخد. داستان در یک حال و هوای وهم گونه از کارلوس بروئر و از کتابی به کتاب دیگر روایت می شود.
برای اطلاعات بیشتر به صفحه
کتاب خانه کاغذی مراجعه نمایید.
«خانه کاغذی» تلفیقی وهمانگیز از ادبیات رئال و سورئال است. رمان خانه کاغذی در نگاه اول داستان زندگی به نام بلوما لنون است. اما در حقیقت، کارلوس بروئر است که بعد از لنون، عنان روایت را در دست می گیرد. یک شیفته کتاب که از کتابی به کتاب دیگر حرکت می کند. همین عشق بی حد و حصر به کتاب، زندگی او را نیز دگرگون می کند.
کارلوس ماریا دومینگوئز در خانه کاغذی، نکته هایی را به ما یادآوری می کند که با خواندنش می فهمیم تا قبل از این به راحتی از کنارشان گذشته بودیم. همین موضوعات به ظاهر ساده است که خواننده را به فکر فرو می برد.
زبان اصلی این رمان انگلیسی نبود و متن کار از اسپانیایی به زبان انگلیسی و بیست زبان دیگر دنیا ترجمه شده بود اما با این حال داستان این کار به حدی فاخر و غنی بود که حس کردم باید به زبان فارسی ترجمه شود
رمان خانه کاغذی، اثر کارلوس ماریا دومینگوئز، تاکنون به بیش از بیست زبان زنده دنیا ترجمه شده است. این رمان، اگر چه خیلی کم حجم است، اما بسیار تاثیرگذار و تکان دهنده است.
در مقابل دلگادو، کتابشیدایی دیگر است که پرکتیسی متفاوت در خواندن دارد: من کند کتاب میخوانم … بیشتر معرفی ناشر را میخوانم و مفهوم هر اندیشه ای را از دیدگاههای گوناگون بررسی میکنم. برای همین به ندرت پای مطالعه مینشینم، مگر اینکه بیست تا کتاب دوروبرم باشد. بعضی وقتها صرفاً برای اینکه فقط یک فصلشان را بخوانم. این سرگرمی شیفتهام می کند....
من از تورق کتاب، بیآنکه صفحه مشخصی در نظرم باشد کیف می کنم و نیز از تماشای فاصله دقیق سطور، یا صفحات چاپشده یا حاشیههای پهن و شکیل، و از پاره کردن کاغذ کادوی کتابی شیک و تمیز در جشن تولدهایم.
من هیچوقت توی کتابهایم چیزی نمینویسم... لازم نیست همه این کار را بکنند... براوئر... ادعا میکرد حاشیهنویسی کتابها و یا خطوطی که گاهی با رنگها گوناگون زیر سطور متن میکشد، کمک میکند تا معنای متن را بهتر بفهمد... میگفت: من با کتابها رابطه ویژهای دارم، عدم نشانهگذاری برای من یعنی عدم عشقورزیدن کامل. برعکس من حاشیهنویسیهای درهمبرهم او را نوعی اعمال خشونت تلقی میکردم و همچنین نوعی گندهگوییهای او را.
.... کارلوس به تجمل روی آورده بود، کتابهای فرانسوی قرن نوزدهم را در زیر نور شمع میخواند و برای این منظور از یک شمعدان استفاده میکرد. مدتها پیش در این خصوص با هم صحبت کرده بودیم، چون من دوست دارم حین خواندن آثار گوته به واگنر گوش کنم، یا در خلوت کلبههای کوهستانی، دوبوسی همسفرم باشد... باری، ما قصد داشتیم عیش خواندن را با نور شمع کامل کنیم، اما فقط هنگام خواندن آثاری که قبل از اختراع برق نوشته شده بود. اگر این کار به عقیده شما نامتعارف و نا معقول است، آن وقت باری دیگر یک تابلوی رنگ روغن را زیر نور شمع نگاه کنید. قطعاً … تابلو به کل جور دیگری جلوه میکند.... همین امر در مورد بعضی کتابهای خاص هم صدق میکند... پس نباید شکل و قطع چاپ یک صفحه را دستکم گرفت؛ و ایضاً اندازه حروف، حاشیهها، کیفیت کاغذ و شمارهگذاری صفحات را که وسط یا سمت راست صفحه باشد. تمام این جزئیات است که تصویر نهایی را پدید میآورد
دسته بندی:
رمان
قطع - جلد - نوع چاپ:
رقعی - شومیز - سیاه و سفید
اولین ناشر - سال چاپ:
آموت - 1393
ویراستار:
سال - نوبت چاپ:
1394 - 2
شابک:
9786005941340
تعداد صفحه:
112
زبان اصلی کتاب:
انگلیسی