شازدهاحتجاب رمانی از هوشنگ گلشیری است که اولین بار به سال ۱۳۴۸ منتشر شد. پس از آن این رمان به چاپهای متعدد رسیدهاست و تا سال ۱۳۸۵ چهارده چاپ آن ارائه شدهاست. شازده احتجاب را جیمز باکن نویسنده اسکاتلندی به انگلیسی ترجمه کردهاست. خود گلشیری این اثر خود را خوشاقبالترین کتاب خود نامیده است. شازده احتجاب به زبان فرانسوی نیز ترجمه شده است.
شازدهاحتجاب روایت فروپاشی نظام شاهی و خانی در سنت فرهنگی ایران است. شخصیت اول رمان شازدهاحتجاب که شازده نامیده میشود در اوهام و گذشته به روایت قسمتی از استبداد و بیداد خود و خانوادهاش میپردازد. گلشیری در این رمان از شیوهی سیال ذهن بهره میگیرد. فیلمی با همین نام و به کارگردانی بهمن فرمانآرا با اقتباس از این رمان ساخته شده است.
این رمان به همراه رمانهايی مانند بوف كور (صادق هدایت)، چشمهايش (بزرگ علوی)، تنگسير (صادق چوبک) و چند رمان ديگر با بهترينهای جهان برابری میكنند.
برای اطلاعات بیشتر به صفحه
کتاب شازده احتجاب مراجعه نمایید.
چاپ اول: تهران، کتاب زمان، 1348، 95 صفحه / چاپ دوم: 1350 / چاپ سوم: 1353 / چاپ چهارم: 1353 / چاپ پنجم: 1355 / چاپ ششم: 1356 / چاپ هفتم: تهران، ققنوس، 1357 / چاپ هشتم: تهران، نیلوفر، 1368 / چاپ نهم: 1370؛ اجازهی پخش، 1379 / چاپ نهم: بروکسل، نشر میترا، 1373 / چاپ دهم و یازدهم: 1379، 120 صفحه / چاپ دوازدهم: 1380 / چاپ سیزدهم: 1381 / چاپ چهاردهم: 1384
رمان شازدهاحتجاب در 32 سالگی هوشنگ گلشیری منتشر شد و از همان ابتدا شهرت فراوانی برای نویسندهاش به ارمغان آورد و اغلب هوشنگ گلشیری را بهعنوان نویسندهی شازدهاحتجاب میشناختند. گلشیری این رمان را در پاسخ به رمانهای بوف کورِ صادق هدایت، سنگ صبورِ صادق چوبک و ملکوتِ بهرام صادقی نوشته است و به گفتهی خودش (نقل به مضمون) خواسته با نوشتن این رمان تکلیف خودش را با آثار برجستهی پیش از خودش مشخص کند. رمان شازدهاحتجاب از سال 1370 تا سال 1379 در ایران اجازهی پخش نداشته است و در سال وفات گلشیری مجدد اجازهی پخش یافت.
فخرالنساء خنديد، گفت:
- تو خيلي عقبي، شازده. پس كي ميخواهي شروع كني، هان ؟
ششلول پدر بزرگ بود، سنگين و سرد. تيكوتاك بيانتها و مداوم ساعتها تمام اتاق را پر ميكرد و بوي نا و بوي شمعهاي نيمسوخته و بوي فخرالنساء كه آن طرف، توي تاريكي، ايستاده بود. شازده بلند گفت :
- كاش پنجره را باز كرده بودم تا اقلأ اين بوي نا ...
و سرفه كرد. اما ميدانست كه هر چقدر هم بلند سرفه كند نميتواند آن شيشههاي بزرگ يكدست درها و پنجرهها را بلرزاند. و باز سرفه كرد.
شازده احتجاب ميدانست كه فايدهيي ندارد، كه نميتواند، كه پدربزرگ، هميشه، مثل همان عكس سياه و سفيدش خواهد ماند: مثل پوستي كه توي آن كاه كرده باشند؛ سطحي كه دور از او و در آن همه كتاب و عكس و روايتهاي متناقص به زندگياش ادامه خواهد داد. اما ميخواست بداند، به خاطر خودش و فخرالنساء هم كه شده بود ميخواست بفهمد كه پشت آن پوست، پشت آن سايه روشن عكس و در لابهلاي سطور آن همه كتاب ... و بلند گفت :
- بايد كاري بكنم.
و سرفه كرد. و در لابهلاي آن همه فراش خلوت و خواجهباشي و شاطر و فريادهاي كور شو، دورشو و زنهاي حرم و كنيزها كه ميريختند توي حوض و كشتي ميگرفتند ... لخت ؟جد كبير، حتماً، ميخنديده. و خاطر انورش را انبساطي... و سكه شاباش ميكرده و زنهاو كنيزها كه ميريختند روي هم، تودهُ گوشت زنده و سفيد تكان ميخورده، ميخنديده، درهم ميرفته، با دست و پايي كه گاهبه گاه بيرون ميمانده. تودهُ گوشت كه باز ميشده باز جد كبير شاباش ميكرده. آنسو، پشت اين همه، پدربزرگ ايستاده بود يا نشسته؟ طرحي مبهم از كودكي چاق و كوتاه يا بلند و باريك با موهاي پرپشت و يا ... و چشمهاي ؟ با شمشير و كلاه و چكمه و برق تكمهها و للـه باشيها و وزير و مشيرهیلمايش. حاكم ولايت ... نميدانم كجا. و شايد اگر فرصتي دست ميداد و به سلام نمينشست و آخوندها نميآمدند تا دعا به ذات اقدس بكنند و يا امرا به پابوس مشرف نميشدند ...
- اگر چشم گنجشكي را دربياورند تا كجا ميتواند بپرد؟
و سرفه كرد، بلند و كشدار. و فهميد كه نميتواند و رها كرد تا پدربزرگ همچنان عكسي بماند نشسته بر تختي يا بر پشت اسبي رام و يا پشت آن تودهُ گوشت بيشكل و زنده و خندان.
ـ شازدهاحتجاب / کارگردان: بهمن فرمانآرا / 1353 / 93 دقیقه / این فیلم در بخش جانبی پانزده روز با کارگردانان جشنوارهی فیلم کندر سال 1975 میلادی به نمایش درآمد.
ـ خلاصهی فیلم: شازده احتجاب، آخرین بازمانده خاندان قاجار به سل موروثی مبتلا است. مراد، پیشکار سابق شازده و همسرش حسنی هر از گاه نزد شازده میروند و مراد خبر مرگ افراد خانواده و خویشان شازده را به او میدهد. شبی شازده مراد را در کوچه میبیند و وقتی درمییابد که او فقط برای گرفتن پول نیامده است، گمان میکند که خبر مرگ خود شازده را آورده است.
ـ عوامل فیلم: نویسنده: هوشنگ گلشیری / بازیگران: جمشید مشایخی، فخری خوروش، نوری کسرایی، ولی شیراندامی، حسین کسبیان، فیروز بهجتمحمدی، پروین سلیمانی، شادی، مهری ودادیان، مهری مهرنیا، آنیک، ملیحه نیکجومند، منصور کوشان، وحید خوانساری، شهلا پوردل، احمد خوانساری، محمدعلی میاندار / موسیقی: احمد پژمان / فیلمبرداری: نعمت حقیقی / تدوین: عباس گنجوی /
شرکت تولید: سازمان رادیو تلویزیون ملی ایران
دسته بندی:
رمان
قطع - جلد - نوع چاپ:
رقعی - شومیز - سیاه و سفید
اولین ناشر - سال چاپ:
کتاب زمان - 1348
ویراستار:
سال - نوبت چاپ:
1384 - 14
شابک:
9789644481321
تعداد صفحه:
120
زبان اصلی کتاب:
فارسی